loading...

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

بازدید : 803
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 7:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شهر زیتونی

حاج آقا علوی تو سخنرانی اضطرار به حجت الهی، یه جا هست که نقل به مضمون میگفتند:

بعضی وقت‌ها ما به دنبال حل مشکل هستیم، درمان رو هم میگذارند جلوی ما ولی به خاطرِ جهلِ ما به اون درمان یا به خاطر اینکه اون درمان با اسم‌های مبهم یا ناآشنایی به ما ارائه شده، حقیقتش رو نمیفهمیم و اون درمان رو پس میزنیم و به دنبال این هستیم که اون درد رو با یه راه حل دیگه‌‌‌ای حل کنیم، مثلا فردی رو حساب کنید که در بستر بیماری هست و داره درد میکشه و همش فریاد میزنه که درد دارم، دور و اطرافیانش بهش میگویند که به یک نفر سپردیم که برود دنبالِ طبیب، اون شخصِ بیمار به خاطر اینکه نمیدونه طبیب چی یا کی هست، میگه من دارم درد میکشم شما میرید دنبالِ طبیب؟؟

ما دو نوع جهل داریم، یه نوع جهلی که بر اثر ندونستن یه چیز نمیفهمیم‌ش (مثل مستضعفین که به گوششون اخبار حق نرسیده) یه نوع دیگه ش اینه که بر اثر تکرار اون مسئله دیگه حقیقت اون موضوع رو درک نمیکنیم به همین خاطر هست که گفته اند ما دو نوع بی نماز داریم

یه سری از افرادی که نماز نمیخونند و یک سری افرادی که به خاطر تکرار زیاد و بدون مفهموم اون مسئله از معنی نماز فاصله گرفتند و صرفا از روی عادت این عمل رو انجام میدند

اون مثال طبیب رو دوباره در نظر بگیریم:

یکی هست که نمیدونه طبیب چی یا کی هست و موقع بیماری بهش میگویند طبیب داره میاد و نمیفهمه که طبیب براش خوبه

یکی هست که انقدر با طبیب‌های بد و غیر حرفه‌‌‌ای و غیرطبیب برخورد داشته که وقتی بهش میگویند طبیب، بدتر شاکی میشه و حتی به مقابله با اون طبیب و افرادی که طبیب را صدا زدند برمیاد، این فرد حاضر هست درد رو هم تحمل کنه ولی طبیب پیشش نیاد

اون طبیب هم حتی در صورتی که بالای سر اون فرد حاضر بشه در آخر اون فرد بیمار هست که باید از دستورات و داروها پیروی کنه و صرف اینکه طبیب ببینه اونو، اون فرد خوب نمیشه

****

قصدم از گفتن و خلاصه کردن این سلسله سخنرانی حاج آقا علوی این بود که حواسمون باشه و برای هم دعا کنیم و هشیار باشیم تا خدایی نکرده طبیبِ واقعیِ همه‌ی دردهای ما و حالِ حاضرِ جهان رو با نسخه‌های الکی و توهم‌زا جا به جا نکنند و خودمون هم اشتباه نگیریم که خدایی نکرده اگه طبیبِ اصلی ظهور کردند ما ایشون رو پس نزنیم یا به خاطرِ وجود طبیب‌ها و نسخه‌های دروغین، دلمون با طبیبِ اصلی صاف و یکدست نباشه

اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ

خدایا بفرست بر خفتگان در گور نشاط و سرور

اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ

خدایا دارا کن هر نداری را

اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعٍ

خدایا سیر کن هر گرسنه‌‌‌ای را

اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ

خدایا بپوشان هر برهنه را

اَللّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدینٍ

خدایا ادا کن قرض هر قرضداری را

اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ

خدایا بگشا اندوه هر غمزده را

اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ

خدایا به وطن بازگردان هر دور از وطنی را

اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ

خدایا آزاد کن هر اسیری را

اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ

خدایا اصلاح کن هر فسادی را از کار مسلمین

اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ

خدایا درمان کن هر بیماری را

اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ

خدایا ببند رخنه فقر ما را به وسیله دارائی خود

اَللّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ

خدایا بدی حال ما را بخوبی حال خودت مبدل کن

اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ

خدایا ادا کن از ما قرض و بدهیمان را و بی نیازمان کن از نداری

اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ

که راستی تو بر هر چیز توانائی.

من هر بخش از این دعا رو که میخونم، یادِ یه موضوعی می‌افتم مثلا « اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ» و « اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ» یادِ امام موسی صدر و حاج احمد متوسلیان و... میافتم، البته قبلا هم گفتم که در مورد این دعا میگویند که زمانِ اجابتِ همه‌ی این خواسته‌ها با هم، فقط در زمانِ ظهور اتفاق میافته

پ.ن:

ببینید از آرشیوِ لپ‌تاپم چی پیدا کردم!!!

یه حدیث و دعای خوب از رهبری در حق جوون‌ها



آمین🤭

دلہ من کردھ هوسـ شعر و غزل از رخِ یار😍

دلہ من کردھ غلط چـون ڪہ ندارد یـاری😥

بازدید : 499
دوشنبه 31 فروردين 1399 زمان : 2:37
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شهر زیتونی

شهر زیتونی

این روزها در حال کار کردن با لپ تاپ یا خوندن کتاب، رمان «پنجشنبه فیروزه‌ای» رو گوش میدم و اصلا آه و افسوس بر این روزگار و دورانِ دانشجویی که من داشتم، واقعا انتظار دوری بود که با توجه به توصیف‌هایی که از سلمان شده من با امتیازهای مثبت تری از اون یه نفر تقریبا مثل غزاله بره پیش امام رضا ع که واسطه بشه و ما به هم برسیم؟؟؟؟؟؟ « البته این افسوسی که گفتم با فاکتور گرفتن و در نظر نگرفتنِ خیلی از مسائلِ خوبی که دورانِ دانشجویی‌م داشت و داره گفتم وگرنه که در کل خدا رو شکر و در جزء هم خدا رو شکر»

بخش‌هایی از رمان:

فکر میکنم از اینجا که نشسته ام, بین من و امامم یک دیوار و یک ضریح فاصله است....اما نه.

خوبیِ قلب به این است که می‌تواند از این فاصله‌ها بگذرد...

/////////////////////////////////////////

هر وقت دلم میگیرد یا حرفی دارم که می‌خواهم به او بگویم برایش می‌نویسم

اما نمی‌فرستم

ذخیره‌ش می‌کنم توی درفت

چشمم می‌افتد به درفت۴۳،

کی می‌شود دوتایی بنشینیم پشت یک کامپیوتر

یکی یکی ایمیل‌ها را باز کنیم و بخوانیم و خاطرات را با هم مرور کنیم...

////////

یه انتقادی شده بود به این کتاب که شخصیت سلمان تو این کتاب زیاد واقعی نیست که «قطعاً امکان ندارد به دانشجوی سال دومی‌دانشگاه (سلمان) اجازه‌ی تدریس (و لو در حد حل تمرین) بدهند. هر که می‌خواهد باشد. اصلاً مگر چند واحد پاس کرده که بتواند تدریس کند؟ و اصلاً کی فرصت کرده غزاله را ببیند و با او آشنا شود؟...»، حداقل من به عنوان یه شاهد از این موضوع تو دوران کارشناسی درس دادم هم به هم دوره‌ای‌های خودم و هم به سال پایینی‌هام و... .

این کتاب به هیچ پدر و مادری که فرزند دانشجو دارند اصلا توصیه نمیشه!

پ.ن1:

داشتم نظرات مختلف مردم رو تو یه اپیلیکیشن در مورد این کتاب میخوندم، خیلی‌ها بودند که به نوعی به یارشون نرسیدند شاعر میگه که:

بر هر کسی که می‌نگرم، در شکایت است

در حیرتم که گردش گردون به کام کیست؟!

طائر شیرازی

پ.ن2:

قدیم پیش‌ها همزمان با اون دورانی که در مورد یه بنده خدایی تو وبلاگم مطلب می‌نوشتم و داستانِ نرسیدن و... رو تعریف میکردم، تقریبا وضعیت پست‌های پیش‌نویس و رمزیِ من، مثل توصیفات اون تیکه‌ی بالایی رمان بود:/

یه سری که نمیدونم واسه چی ولی یادمه ناراحت بودم و سرم هم شلوغ بود و از اونجایی که تو اینجور مواقع به خرید و گشت و گذار تو کتابخونه پناه میبرم( این قضیه برای دورانی هست که تو دانشگاه امیرکبیر بودم و با فاصله‌ی نه چندان زیاد، کتابفروشی‌های مختلف نزدیکم بود، نه الان که دانشگاه شهید بهشتی فضای به خصوصی برای یه سینگل تنها نداره) رفته بودم کتابفروشی «پاتوق کتاب» برای خودم و اون بنده خدا با پول اولین پروژه‌م کتاب بخرم، از اونجا که کارتم رو تو کمد دانشگاه جا گذاشته بودم و فقط پول نقد همراهم بود، به جز خریدنِ کتاب‌های خودم، برای اون فقط پولم به خرید یه کتابِ دیگه می‌رسید، بین کتاب «گلستان یازدهم» و «پنجشنبه فیروزه‌ای» از اونجا که کتاب پنجشنبه فیروزه‌‌‌ای اشکالِ روی جلد داشت، گلستان یازدهم رو انتخاب کردم و پنجشنبه فیروزه‌ای به جز اون تیکه‌هایی که تو مسجد جمکران خوندم، موند تا این چند وقت پیش که کتاب صوتی‌ش رو دانلود کردم و دارم گوش میدم. ( فکر کنم لازم نباشه بگم که کتاب گلستان یازدهم رو هیچ وقت نشد به اون بنده خدا بدم)

پ.ن3:

الان که فکرش رو می‌کنم، از نگاهِ اون بنده خدا، واقعا شرایط تصمیم گیریِ درست، بشدت سخت بود و اون صحبت‌هایی که در عدم تمایل برای با من بودن، مطرح کرد، زیاد غیرمنطقی نبود.

حساب کنید که:

  • در حال تحویل پروژه‌ی کارشناسی باشی و واسه فرآیند تحقیقات و... مشکل ایجاد بشه، هم تو کد نویسی و هم تو نامه گرفتن و ...
  • جواب ارشد با اون شرایط نامناسب و امتحان اعصاب خورد کن بیاد و یه رتبه‌ی بد بیاری که نتونی باهاش دانشگاه خوب قبول بشی و باید بمونی برای سالِ بعد
  • یه سری اتفاقات احتمالا خونوادگی

این وسط یهو یه پسری که فقط در موردش تو دانشکده این مطرح بود که بچه‌ی خوبیه، درس میده، درس‌ش خوبه، برنامه‌نویسی بلده، استادها با تفکراتِ مختلفِ سیاسی نسبتا باهاش خوبن، از ظاهر و رفتارش نشون میده مذهبی هست، تقریبا رفتار به شدت خشکی نسبت به دخترهای دانشکده داره، از بین پسرها هم افراد زیادی باهاش دوست نیستند چون معمولا یه جا نیست و معلوم نیست کجاست، با پسرهای مختلف با گرایش‌های سیاسی مختلف و حتی مخالف انقلاب دوست هست، تو فضای مجازی فعالیتِ خاصی نداره، کارش معلوم نیست چیه و دقیقا چیکار میکنه که همیشه‌ی خدا سرش یا تو لپ‌تاپ هست یا داره یه چیزهایی رو می‌خونه، هیچ فعالیتِ سیاسی یا فرهنگی و مذهبی تو دانشگاه نداره و تو تشکل‌های انقلابیِ دانشگاه نیست، با وجود اینکه میتونست تو فرصت‌های مختلف و درس‌های مختلف کمکم کنه ولی اصلا کمکی نکرد، زمان‌های دیگه‌ای میتونست خودش باهام حرف بزنه ولی رفته مسئولِ آموزش و مامان‌ش رو آورده که حرف بزنه که این نشون میده که یا خیلی سوسوله یا خیلی بچه ننه و...

////

به نظرم با احتسابِ این دیدی که از من داشت، جوابِ منطقی و استراتژیکی داد ( اکثریتِ افرادِ تو دانشگاه در مورد فعالیت‌های سیاسی یا فرهنگی یا بودن تو مراکز تحقیقات مذهبی، کارم و ... اطلاعی نداشتند حتی بودنِ من تو کانون‌های فرهنگی یا تشکل‌های سیاسیِ دانشگاه هم، خیلی‌ها نمی‌دونستند)

پ.ن4:

وقتی تو نیستی چه بهاری؟ چه سبزه ای؟

‎این عید هم مبارک آنها که با تواند...

مجتبی صادقی

بازدید : 580
دوشنبه 31 فروردين 1399 زمان : 2:37
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شهر زیتونی

پ.ن:

1186سال تولد قطب عالم امکان، بر همه‌مون مبارک باشه

خیلی تلاش کردم که این کلیپ خوب در بیاد، ان‌شاءالله که قبول باشه

بعد از دیدن این کلیپ به نظرم دعای سلامتی امام زمان عج رو با این کوچولوی لبنانی بخونیم

بازدید : 1133
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 14:28
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شهر زیتونی

شهر زیتونی

گفتیم حرم به داد مردم برسد

گفتند حرم ردّ صلاحیت شد...

پ.ن:

شهر زیتونی

در گردش چشم تو گُمم، باور کن

انگشت نمای مردُمم، باور کن

عشق تو شیوع کرده در شهرِ دلم...

چشمت کرونا و من قمم، باور کن!

(خدایا یه دونه از اینا نداده، ما رو از دنیا نبر، آمین!🙏)

پ.ن:

(عطایی-هر کسی که توی دنیا رسیده به جایی...)

حبل المتین‌ه

یَعسوبُ الدّین‌ه ( یعسوب در لغت به معنای، امیر و ملکه زنبور عسل است، همچنین به معنای بزرگ، سید و جلودار قوم نیز آمده است. پیامبر اکرم ص حضرت علی ع را یعسوب دین و مؤمنان خوانده‌اند، زیرا همان‌گونه که ملکه زنبور عسل جلودار، رئیس و امیر زنبورها است، امیرالمومنین نیز جلودار مؤمنین و دین است)

خوشگل ترین اسمش امیرالمومنینه...

علی یا حیدر حیدر حیدر

عیدتون مبارک

عیدمون مبارک

روز پدر مبارک باشه

به سلامتی و عیدی گرفتنی از امام علی ع‌‌ان‌شاءالله

بازدید : 1530
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 15:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شهر زیتونی

آنقدر نگذاشتی ببوسمت که بوسیدن را هم ممنوع کردند!

و حالا هم نفس‌هامان به شماره افتاده، مثل عشق سال‌های وبا!

لعنت به تو،

لعنت به من،

لعنت به همه‌ی ما!

بخاطر همه‌ی بوسه‌هایی که از هم دریغ کردیم...
اگر زنده ماندی از طرف من به تمام مردم دنیا بگو:
تا می‌توانید همدیگر را ببوسید!
نسل ما همه مُردند در عصر یخبندان!

عصری که بوسیدن، حکم جام شوکران را داشت و چکاندن ماشه در دهان خویش!
به همه‌ی دنیا بگو ما را نامهربانی‌ها کشت نه جنگ‌های صلیبی و نه طاعون و نه سل و نه کرونا....

پ.ن:

(آهنگ بغلم کن- توکا)

گریه کردیم، دو تا شعله‌ی خاموش شده

گریه کردیم، دو آهنگ فراموش شده

پر کشیدیدم بدون پرِ زخمی‌با هم

عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی‌با هم

مرگ پشت سرمان بود،نمی‌دانستیم

بوسه‌ی آخرمان بود، نمی‌دانستیم …!

زندگی حسرت یک شادی معمولی بود

زندگی چرخش تنهایی و بی پولی بود

زخم ،سهم تنمان بود ،نمی‌ترسیدیم

زندگی دشمنمان بود ،نمی‌ترسیدیم

شعر من مزه‌ی خاکستر و الکل می‌داد

شعر، من را وسط زندگی ات هل می‌داد

شعر من بین تن زخمی‌مان پل می‌شد

بیت اول گره روسری ات شل می‌شد

بیت تا بیت فقط فاصله کم می‌کردی

شعر می‌خواندم و محکم بغلم می‌کردی…

پیِ تاراندن غم‌های جدیدم بودی

نگران من و موهای سپیدم بودی

نگران بودی ، یک مصرع غمگین بشوم

زندگی لج کند و پیرتر از این بشوم

نگران بودی اندوه تو خاکم بکند

نگران بودی سیگار هلاکم بکند

نگران بودی این فرصت ِ کم را بُکُشم

نگران بودی یک روز خودم را بُکُشم

آه … بدرود گل یخ زده‌ی بی کس من

آه بدرود زن کوچک دلواپس من …

بغلم کن غمِ در زخم ، شناور شده ام

بغلم کن گل بی طاقت پرپر شده ام

بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود

بغلم کن که خدا دورتر از این نشود

مرگ را آخر هر قافیه تمرین نکنم

مردم شهر تو را ،بعد تو نفرین نکنم

کاش این نعش به تقدیر خودش تن بدهد

کاش این شعر به من جرات مردن بدهد…

حامد ابراهیم پور

پ.ن:

والله که شهر بی تو مرا حبس می‌شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست...
مولانا

بازدید : 1283
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 20:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شهر زیتونی

شهر زیتونی

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

باز هم دربدر شب شدم‌‌‌ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

پ.ن:

باران و برف و باد و زمستان بهانه اند

این شهر را نبودن تو سرد می‌کند...

یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ

اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى

یا کاشِفَ ضُرِّ اَیُّوبَ

اى که ایوب را از گرفتارى نجات بخشیدى

یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ

اى آمرزنده خطاى داود...

اللهم عجل لولیک الفرج

پ.ن2:

لیلة الرغائب، و شب تولدم چیو آرزو کنم که برآورده شدن بلد باشه؟🤭

اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ

خدایا بفرست بر خفتگان در گور نشاط و سرور

اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّفَقیرٍ

خدایا دارا کن هر نداری را

اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّجایِعٍ

خدایا سیر کن هر گرسنه‌‌‌ای را

اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّعُرْیانٍ

خدایا بپوشان هر برهنه را

اَللّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّمَدینٍ

خدایا ادا کن قرض هر قرضداری را

اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّمَکْرُوبٍ

خدایا بگشا اندوه هر غمزده را

اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّغَریبٍ

خدایا به وطن بازگردان هر دور از وطنی را

اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّاَسیرٍ

خدایا آزاد کن هر اسیری را

اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّفاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ

خدایا اصلاح کن هر فسادی را از کار مسلمین

اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ

خدایا درمان کن هر بیماری را

اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ

خدایا ببند رخنه فقر ما را به وسیله دارائی خود

اَللّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ

خدایا بدی حال ما را بخوبی حال خودت مبدل کن

اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ

خدایا ادا کن از ما قرض و بدهیمان را و بی نیازمان کن از نداری

اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ

که راستی تو بر هر چیز توانائی.

یادم هست یک مکالمه‌ای بود که از یک بزرگی پرسیده بودند، این دعا که همش اشاره به «همه» داره، اصلا قابلیت برآورده شدن داره یا نه؟

در جواب گفته بودند که اولا آخر دعا وقتی میگیم «علی کل شی قدیر» یعنی باید ایمان داشته باشی که خدا میتونه

و ثانیا بله، در زمان ظهور این اتفاق‌ها میافته و اساسا این دعا یک جورایی دعا برای ظهور هست.

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 11
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 21
  • بازدید کننده دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 40
  • بازدید ماه : 306
  • بازدید سال : 1111
  • بازدید کلی : 80401
  • کدهای اختصاصی